زبان خامه

ساخت وبلاگ

امکانات وب

شنبه پنجم آذر ۱۴۰۱ | 8:34 | تابان -

برای رسیدن

به جای دلخواه،

همه چیز،

به جایی

که هستی،

بستگی دارد.

زبان خامه...
ما را در سایت زبان خامه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zabanekhame بازدید : 71 تاريخ : پنجشنبه 15 دی 1401 ساعت: 20:26

در آرزوی نشستن برخوان گسترده آرزوهایم، دست زیر چانه بر روی چهارپایه چوبی کنار پنجره به انتظار، تیک و تاک صدای ساعت را می‌شمارم و گذر عمر را میبینم. نوازش گرمای خورشید، وجود یخ‌زده از تحمل هجمه‌ایی از "نشدن"های آنچه دل، چشم به "شدن" ش داشت، لطیف و دوست‌داشتنی می‌نمود. تمام عمر، بی‌وقفه، چشمِ دل، غروب و طلوع جاده آمال را نظاره‌گر بود مبادا ارابه آرزو گذر کند و او در غفلت، جا بماند. تا کنون نه ارابه‌ایی خطِ چرخی برگذرگاه انداخته بود نه هاتفی که ندا برآورد: آهای اهالی چشم‌به‌راه، برف شادی برآورده شدن آرزویی برهوا برنخواهد خواست، چشم از انتظار برگیرید و پی کار خود بروید. آیا باید جام امید سرکشید و نگاه از مستیِ میِ نابِ رسیدن به منزل مقصود برداشت و لایعقلِ ناامیدی شد یا سرمستیِ امیدوارانه جاری ساخت و بقیه عمر، به انتظار طلوع صبحی نویدبخش، تمام شب در کنار پنجره آرزوها ماند و چشم‌بر‌هم نگذاشت. آیا خط پایانی بر انتظار حسرت و آرزو هست؟ آیا چنین خواهد شد، عمرِ برباد‌رفته جبران شود؟ آیا آنچه برهوا خاست و برباد رفت بازمی‌گردد؟ عمر بدین‌جا رسید و رسیدن ندید، آیا اگر بر مقصد برسد فرصتی برای شادی هست؟ آیا حس و حالی برای پایکوبی هست؟ آیا توانی برای فریاد‌زدن و خنده‌های قهقهه‌وار هست؟ ما بد بازی کردیم یا حریف قَدَر نبود؟ ما بازی بلد نبودیم یا اسباب‌ِبازی مهیا نبود؟ ما مشوق نداشتیم و بی‌یار بازی کردیم یا زیادی تشویق شدیم و حس برنده بودن، دست زمانه برنده را بالا برد؟ اصلا ما در میانه میدان بوده‌ایم تا کناری ایستاده در اوهام، بازیگر بوده‌ایم؟ کسی از آن میان سربرآورد مرا ببیند پاسخ عمررفته‌باد در انتظار مرا بدهد؟ چه کسی می‌داند مرا آگه کند پریشانی ز احوالم گریزان است و لاجرم در وادی من لانه کرده. زبان خامه...ادامه مطلب
ما را در سایت زبان خامه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zabanekhame بازدید : 87 تاريخ : پنجشنبه 15 دی 1401 ساعت: 20:26

کمی شفاف فکر کنید، چه چیزی در زندگی براتون مهمه و چه چیزی مهم نیست؟ در زندگی نگران چه چیزی هستید و چه مقاصدی بی‌معنا و بی‌ارزش است؟در مورد چه چیزی وسواس بیشتری به‌خرج می‌دهید و چه چیزی کمترین اثر را در شما دارد؟چه چیزی به طرز عجیبی شما را خوشحال و راضی نگه‌می‌دارد و از چه چیزی گریزان هستید؟چندبار مچ خودت رو گرفتی و برای باارزش دانستن چیزهای بی‌ارزش، زندگی را سخت گذراندی؟چقدر براتون مهمه دیگران در مورد شما چه ایده‌هایی دارند و این شده معنای زندگی شما؟چندبار در زندگی آنقدر آرامش داشتید که تمام طوفان‌ها رو فروکش کرده؟چقدر در زندگی با بی‌خیالی نسبت به همه چیز پیش‌رفتید که دیگران تصور کردند هیچ‌چیزی شما رو تکان نمی‌دهد؟چقدر در زندگی خودت را تراش دادی و سمباده کشیدی و وقت صرف کردی و انرژی به‌کار بردی تا بدانجا برسی که بگویی استحقاق ارزشمند‌بودن دارم؟آیا خودمحق‌بین هستی؟ از سروصداهای ذهنت به نتیجه رسیدی؟چقدر چالش‌های زندگی را عمیق و ترسناک دیدی و دست به هیچ عملی نزدی مبادا تو را ببلعد؟چقدر تجربه مثبت در زندگی ثبت کردید که از مسیر منفی گذشته است و چقدر پذیرش تجربه منفی داشته‌اید که به نتیجه مثبت آن امیدوار بوده‌اید؟آلبر کامو گفته: "هیچ‌وقت خوشبخت نخواهی بود اگر مدام دنبال مولفه‌های خوشبختی باشی. هیچ‌وقت زندگی نخواهی کرد اگر به‌دنبال معنای زندگی باشی." زبان خامه...ادامه مطلب
ما را در سایت زبان خامه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zabanekhame بازدید : 93 تاريخ : پنجشنبه 15 دی 1401 ساعت: 20:26